موقت خواهد بود...

ساخت وبلاگ
خودم جان؟! خسته نباشی عزیزم. امروز برایمان یک روز خوب را رقم زدی. امروز خوب بود چون من تو، جهانم، اتاقم و شعر تازه سروده ام را بسیار دوست داشتم. امروز یک روز خوب بود چون صبح زود بیدار شدم. پنجره را باز کردم. هوای سرد و پاییزی سرصبح سرک کشید به ایوان زندگی ام و همزمان صدای پرنده های رویِ درختِ کنارِ پنجره، تمام اتاق را پر کرده بود. من به گل کوچکم کمی آب دادم. او انگار کمی بزرگ تر از دیروز بود. با ناردونه به مدرسه رفتیم. درست است که او از "س" سلام تا "ی" خداحافظی یک ریز حرف می زند و من هر صبح مجبورم چهل دقیقه ی تمام به حرف هایش گوش بدهم اما وقتی به این فکر می کنم که موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 151 تاريخ : جمعه 30 مهر 1395 ساعت: 11:21

دو سه روزی می شود که وقت غذا خوردن چیزی آزارم می دهد. گویا میهمان ناخوانده ای توی دهانم جا خوش کرده . برای همین امروز ظهر، وقتی که از مدرسه به خانه آمدم، روی صندلی نشستم. آینه را برداشتم و با دقت دندان هایم را بررسی کردم. وقتی آینه را روی میز گذاشتم، فهمیدم این روزها یک مثقال دارد به عقلم اضافه می شود. این میهمان کوچک همچون پری سپیدِ خفته در ملحفه ای صورتی رنگ از ترس آنکه مبادا چشمش بزنم تنها گوشه ی دامنش را بهم نشان داده. چه پری خسیسی! نه؟ :)) ❖ بالاخره امروز توانستم بعد از قرنی یک فیلم سینمایی ببینم! نمی گویم فوق العاده بود اما بد هم نبود! :) ❖ خدایا شکرت.. موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 133 تاريخ : جمعه 30 مهر 1395 ساعت: 11:18

شب شاعرانه هایم، شده از غمت فزون تر برو از خیالم این بار، برو از دلم برون تر برو تا دوباره از غم، نفسِ قلم نلرزد برو تا مباد امشب، بی هوا دلم بلرزد برو من که چِل ستونم، ز فراقِ تو گسسته  نه! نیا به این حوالی،قامت دلم شکسته گله دارم از نگاهت، گله از تو حضرت عشق حاصلم ز رفتن تو، غم و درد و حسرت عشق برو از خیال شعرم، تو مسافری غریبی چمدان، غروب رفتن، تو رفیق نارفیقی... امضا:حریر بانو موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : شعر جدیدمعین,شعر جدیدمهدی احمدوند,شعر جدیدمحسن یگانه,دانلود شعر جدیدمحسن یگانه,دانلود شعر جدیدمهدی احمدوند, نویسنده : abaan1 بازدید : 163 تاريخ : جمعه 30 مهر 1395 ساعت: 11:17

من: مامان (خ.خ) و (ف.ر) و (م.ر) دارن عضو فعال بسیج میشن! ازشون پرسیدم چرا یهویی دارین می رین بسیج؟ (خ.خ) گفت اگه بدونی چه تاثیری تو کنکور داره! یعنی صرفا برای تاثیرش تو کنکور دارن عضو فعال میشن!واقعا براشون متاسفم! مامان: متاسف چرا؟زرنگن دیگه!ببین از الان به کجاها فکر می کنن! تو چرا نمیری؟ من: من ترجیح میدم نادون به حیاتم ادامه بدم تا اینکه خودمو به خاطر کنکور تغییر بدم! اینا چادری شدنشون هم به خاطر کنکور بود! همچین آدمایی از نظر من مزخرف ترین آدمای روی زمینن!ننگه برام مثل اونا عمل کنم! مامان:چی بگم والا! من:هیچی...آرزوی هدایت کن براشون :/   ❖ لازمه اشاره کنم با ب موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 178 تاريخ : دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت: 10:22

دبیر زبان: هِلو مهرناز: هلو هو آر یو؟ دبیر: آیم فاین تکنس،اِند یو؟ مهرناز:الحمدالله! معلم :/ من :| کلاس =))) ❖ فردا امتحان زبان داریم!خلاصه آی هو اِ تست! :| هوا ایز وری گود! :| رِین ایز بارینگ :| بارینگ ایز آی ان جی فرم وِرب مینز در حال باریدن :| آیم ان اینوِنتر این ابداع نیو ورب :| لایف ایز بیوتیفول! انگلیش دبیر ایز ... هعی فادِر :/ التماس دعا وری وری :)) ❖ امروز سر امتحان ریاضی یهو یه بیت اومد تو ذهنم :| نــــــــــه وجدانا سر امتحان آخه جاشه؟ :| هیچی دیگه مجبور شدم بنویسمش تا یادم نره! این شما و این تک بیت:  [شب شاعرانه هایم شده از غمت فزون تر/برو از خیالم این بار،برو موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 152 تاريخ : يکشنبه 25 مهر 1395 ساعت: 12:08

این روزها  گاهی در کوچه پس کوچه های زندگی قدم می زنم... از خیابان داشته ها می گذرم... و انتهای کوچه ای تنگ و بی هیاهو، مقابل یک در چوبی قدیمی می ایستم... چه سکوتی... پرنده از کوچه باغ آرزوهایم پرید... ❖ ای غم بگو از دست تو آخر کجا باید شدن/در گوشه ی میخانه هم ما را تو پیدا می کنی...[شهریار] موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 142 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 12:30

امشب که رفته بودیم مسجد و زنجیر زنی برپا بود یکی از دبیرای خوب مدرسمون رو دیدم که دختر همسایمونه و تا حالا منو نمی شناخت امشب فهمید من کی ام :| یهو احضار شدم پیشش...دبیر عربیه...گفت برنامه ت برا کنکور چیه و فلان و بیسار...جدا من یه برنامه درست درمون ندارم! همینارم بهش گفتم!ساعت خواب مطالعه رو پرسید...گفتم برنامه م اینه و اونه و چونه...ساعت خوابمم حدود هفت هشت ساعته! گفت اوووو...خیلی زیاده...تو حداقل تا یه ماه دیگه باید شبی 4 ساعت بخوابی...برنامتو تغییر بده...گفت طوری باید باشه که نزدیکای عید و کنکور در بیست و چهار ساعت فقط سه و حداکثر چهار ساعت بخوابی...بدن آدمیزاد موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 150 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 0:40

فاطمه جانم تو پستش از سه تا چیز دوست داشتنیش عکس گرفت و گذاشت...

و ما رو هم دعوت به این کار کرد!

پس شرکت می نماییم :)

ادامه مطلب
موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : دوست داشتنی ها,دوست داشتني ها,دوست داشتنی های من,دوست داشتنی های عاشقانه,دوست داشتنی های دنیا,دوست داشتنی های,دوست داشتنی هایم,دوست داشتنی ها در دنیا,دوست داشتنی های الکی, نویسنده : abaan1 بازدید : 173 تاريخ : دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت: 18:57

موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 140 تاريخ : دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت: 18:57

❖ لبخند زدم وقتی این پیام خصوصی برام اومد:«سلام...مطلبتون در سایت جیم بازنشر شد :) » [اینجا] ❖ و تشکر فراوون از هولدن عزیز بابت اینکه پست من رو تو وبشون منتشر کردن :)) اون شعر نصفه و نیمه رو هم طبق قولی که دادم تو همون پست کامل کردم :) [اینجا] موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 165 تاريخ : دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت: 4:37

چرا من این روزا هرکاری می کنم یه شعر درست درمون بگم نمیشه :| هی چارتا بیت میگم...بهش نگاه می کنم می بینم نه آقا...خوب در نیومد! فکر کنم به خاطر چند ماه تمرین نکردنه! امروزم از لطف آمپولای دیشب خیلی بهتر شدم برا همین قلم و دفتر گرفتم...شد یه شعر نصفه نیمه! که مغزم واسه ادامه ش هنگ کرد برا همین بی خیال شدم...حالا بعدا شاید ادامه ش بدم :) من پیر شدم از غم هجران و تو انگار نه انگار اشکم شده چون سیل خروشان و تو انگار نه انگار حتی ز فراقت رخ این شهر کبود است عزیزم یک شهر شده بی تو پریشان و تو انگار نه انگار ❖ اون مصرع اول رو حس می کنم یه جا خوندم...نمی دونم از کسی هست یا ن موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 167 تاريخ : جمعه 16 مهر 1395 ساعت: 19:18

ساعت هشت و نیم صبح بود...با صدای "تیک" مانندی چشمانم باز شد...مامان کیف پولم را گرفته بود توی دستش و داشت نگاهش می کرد! در عجب از اینکه همینطور بی اجازه راست راست رفته سراغ کیفم بودم که گفت:«ببین میخوام برم مدرسه ی بچه ها پول کتابو بدم بابا کارتا رو با خودش برده...یه کم بهم قرض بده فردا بهت میدم!» و من با همان منگی حاصل از خواب و سرماخوردگی نگاهش کردم و چیزی نگفتم...در اصل حال ناخوش یاری ام نمی کرد حرف بزنم...سی تومان برداشت و رفت...همینطور که به سمت در ورودی می رفت کمی صدایش را بالا برد و گفت: «اگه حالت خوب نیست برو دکتر...مدرسه جلسه س من شاید تا ظهر نیام.» و رفت...ی موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 134 تاريخ : پنجشنبه 15 مهر 1395 ساعت: 3:59

یک عدد حریر هستم که از زیر خروارها ویروس سرما خوردگی پست میذارم! :| و همانا سرماخوردگی کره الاغی بیش نیست :| که باعث شد امروز نرم مدرسه و از دو پرسش بی بهره بمونم و از یه پرسش و یه امتحان جان سالم به در ببرم! هرچند با این دبیرتاریخی که ما داریم یحتمل یه یک گذاشته برام به خاطر غیبت تو جلسه ی امتحان :| اصلا درس به این نازنینی چرا باید بیفته دست دبیری که ابروهاش همیشه خدا گره ی کور داره؟ :/ روز اولی که اومد کلاسمون با قدمای بلند طول و عرض کلاس رو متر می کرد و همچین با سیاست حرف می زد یه لحظه حس کردم وسط پادگانم و مافوقم داره برام خط و نشون می کشه :/ اونقدری که وقتی ا موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 148 تاريخ : سه شنبه 13 مهر 1395 ساعت: 18:14

پاییز امسال بوی اسپند و محرم می دهد...بوی خرماهای توی مسجد...بوی گلابی که بی بی هر سال توی دسته ها می پاشد به تمام جانِ سینه زن ها و زنجیرزن ها و بلند می گوید:«الهی که ابالفضل(ع)دستتونو بگیره...الهی که امام حسین(ع)شفاعت خواه همتون بشه» پاییز امسال بوی اشک می دهد...بوی اشک...این روزها توی خیابان ها که قدم میزنی...سنگ فرش های شهر را که متر می کنی... ایستگاه های صلواتی را می بینی که یکی یکی قد راست می کنند....ایستگاه های صلواتی و هیئت هایی که برای ده روز عزای حسین(ع) و آل علی(ع) بسمِ اللُه عشق گفته اند...این روزها شهر حال و هوای دیگری دارد...ابرها رخت سیاه پوشیده اند و آس موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : ارباب صدای قدمت می آید,شعر ارباب صدای قدمت می آید,شعر ارباب صداي قدمت مي آيد,ارباب صدای قدمت می آید هنگامه اوج ماتمت می آید, نویسنده : abaan1 بازدید : 178 تاريخ : يکشنبه 11 مهر 1395 ساعت: 19:04

وقتی از درس خوندن خسته میشم تنها چیزی که شنگولم می کنه یه برگه آچاره و مداد طراحی! بعد نیاین بگین این چرا همچینه و فلان :/ من نه کلاس رفتم نه می دونم اصول طراحی چیه :| همینطوری عشقی می کشم :)  الان فهمیدین من یه طراح ماهرم یا بیشتر توضیح بدم؟ :دی موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 174 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 14:23

دنیای ما دنیای یهویی های جذاب و دوست داشتنی است! از جنس آن اسکناس ده تومانی که ناگهانی توی جیب پالتویمان پیدایش می کنیم و حسابی کیفورمان می کند! از جنس آن بچه کوچولوی های ناز نازی که تاتی تاتی می کنند و یک سانتیمتری مان می ایستند...زل می زنند به چشمانمان...و ناگهانی با جیغ و داد و خنده، بوسه ای آبدار می نشانند روی صورتمان...از جنس آن ظهر دم کرده ی تابستانی که با یک خروار خستگی و شکمی که روی اکوی گشنگی دارد غش می کند،در خانه را باز می کنیم  و بوی قورمه سبزیِ مادر تمام جانمان را پر می کند ...از جنس آن دوستت دارم هایِ ناگهانیِ دل آب کن...می دانی رفیق...شاید بهتر اس موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : لبخند بزن به دنیا, نویسنده : abaan1 بازدید : 150 تاريخ : جمعه 9 مهر 1395 ساعت: 4:30

همیشه باید یکی باشد...یکی باشد که بتواند پا به پای تو دیوانگی کند...زیر باران دستت را بگیرد و مجبورت کند الکی الکی به دار و درخت و نقش و نگارِ توی خیابان بخندی...یکی باید باشد که عصرها پایه ی کافه رفتن ها و قهوه خوردن هایت شود...که پشت ویترین لباس فروشی آستینت را بکشد و بگوید:«اینا رو نمی خوای؟ صورتی بهت می آدا»...یکی باید باشد که بتوانی کنارش روی جدول های کنار خیابان راه بروی بدون اینکه منتظر شنیدنِ "مگه بچه شدی" باشی...یکی که برایت لاک فیروزه ای بخرد تا با روسری ات ست شود...یکی که دغدغه ی خسته شدن ها و بریدن ها و غذا نخوردن ها و بی خوابی هایت را داشته باشد...یکی موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 164 تاريخ : سه شنبه 6 مهر 1395 ساعت: 17:29

آخ پام!

یکی پیدا نمیشه بگه غیر قرصای مسکن برای رفع پا درد چه باید کرد؟

کم خونی خر است!

پادرد خر است :|

چرا من باس هر چند وقت در میون پاهام درد بگیره :(


پ ن: الان نوشتم خر حس می کنم چه واژه ی فحش طوری نوشتم از بس پاستوریزه م من :|


#موقت

موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 148 تاريخ : سه شنبه 6 مهر 1395 ساعت: 17:29

ما آدم ها خیلی وقت ها خسیس می شویم...مثلا می دانیم با کارهای کوچکمان می شود دل یک آدم را شاد کرد و یک دانه ی کوچک شادی توی جهان کاشت اما با خساست تمام دریغ می کنیم.چه بر سرمان آمده است؟ چه بر سر آن طبع لطیف و نازک وجودمان آمده است؟ دنیا عوض شده؟ما عوض شده ایم؟ یا هردو...بیایید امروز به خودمان قول یک باغبانی تمام عیار بدهیم...بیایید توی جهان به اندازه ی "یک عالمه ی " کودکی هایمان دانه ی شادی بکاریم...بیایید عبوس بودن ها و اخمالو بودن های همیشگی مان را کنار بگذاریم و لبخند بزنیم...به آن رفتگر پیر لاغروی خسته که یکهویی چشمش بهمان می خورد...چه می شود اگر توی گرمای ت موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 151 تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 ساعت: 22:36

نرم نرمک هوا تازه می شود...نسیم از لای پنجره به آرامی میخزد میان گل های قالی...پرستو ها خیلی وقت است از ایوان خانه ی مادربزرگ رفته اند...سیم های برق از هیاهوی چلچه ها تهیست...حال وقتِ جیک جیک گنجشک های طفلکیِ سرماییِ پشت پنجره رسیده...وقت زرد و نارنجی شدن درختانِ پیاده رو...وقت خواندنِ بابا آب دادِ کلاس اولی ها...این روزها قرار است سنگ فرش های شهر بوی باران بگیرد...قرار است رفتگر لباس زخیم تری بپوشد...قفل مدرسه ها یکی یکی باز شود...شب انتظار عشاق کش بیاید...قرار است زمین حال دیگری پیدا کند...خیابان ها خیس شود و هزاران لیلی و مجنون دوتایی دوتایی پرسه های عاشقانه ب موقت خواهد بود......
ما را در سایت موقت خواهد بود... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : abaan1 بازدید : 142 تاريخ : شنبه 3 مهر 1395 ساعت: 22:36